نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ أَنْتَ كَشَّافُ الْكُرَبِ وَ الْبَلْوَى

شب نیمه شعبان، شب بسیار مبارکی ست که از جمله برکات ان ولادت حضرت صاحب العصر، امام زمان (ارواحنا له الفدا) در سحرگاه این شب به شمار میرود و همین امر سبب فزونی شرافت این شب مبارک گردیده است.



:: موضوعات مرتبط: مناسبت ها , امام زمان , ,
:: برچسب‌ها: نیمه شعبان ,
:: بازدید از این مطلب : 3832
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 10 خرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

دوران جاهليّت اولی که در قرآن اشاره شده است ، قبل از بعثت پیامبر است که جاهلیت همچون پرده اى ظلمانى و تاريك عالم را فرا گرفته بود، و بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله) همچون نورى بود كه آن پرده تاريك را دريد، و آفتاب عالمتاب اسلام در سراسر جهان تابيدن گرفت، و لذا خداوند به اين حادثه مهم قسم ياد كرده است.(طلوع فجر در سوره فجر)

حضرت على(عليه السلام) در خطبه 89 نهج البلاغه كه به توصيف اوضاع اجتماعى و فرهنگى مردم در زمان جاهليّت پرداخته است،که به اين مطلب اشاره مى كند; توجّه كنيد



:: موضوعات مرتبط: آخرالزمان , مناسبت ها , ,
:: برچسب‌ها: جاهلیت ,
:: بازدید از این مطلب : 2246
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 6 خرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

با سلام و عرض تسلیت شهادت امام موسی الکاظم(ع)

صفحه ای در پایگاه با عنوان طرح گرافیکی مذهبی راه اندازی شده است که دوستان می توانند  از راه منوی بالا یا با این آدرس http://mma313.ir/page/picبه این صفحه بروند و طرح های گرافیکی مذهبی و زیبا را ببینند وصلواتی دانلود کنند.

سه طرح جدید در قسمت امام موسی الکاظم قرار داده شده که به این مناسبت می توانید ان را دانلود فرمایید.

لینک رفتن به این صفحه



:: موضوعات مرتبط: مناسبت ها , تازه ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 2174
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 4 خرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

دو تن از رزمندگان شهيد به نام هاى عبدالحسين پيشگر و حسين على اكبرى بودند كه اين دو با هم وارد آموزش شدند. دو نفر آن ها از يك محل و به قول معروف بچه محل بودند.
شهيد اكبرى خيلى شوخ طبع بود. اين شهيد آن قدر شوخ طبع بود كه فكر مى كردى به زور نماز مى خواند، اما خودم يك شب شاهد بودم كه آن چنان زار مى زد و گريه مى كرد كه گويى عزيزترين دوستانش را از دست داده است .
شهيد پيشگو هم كه داراى روحيات معنوى خوبى بود از شهيد اكبرى مسن تر بود، ولى هر دو، عشق عجيبى به انقلاب و دفاع مقدس داشتند.



:: موضوعات مرتبط: مناسبت ها , شهدا , امام زمان , ,
:: برچسب‌ها: شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 2756
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 2 خرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

ما در جامعه ای زندگی میکنیم که لقب تنها شیعه خانه امام زمان را یدک می کشد ، حال آیا نباید صدا و سیمای مان نیز امام زمانی وانقلابی عمل کند؟ویا چون دیگر شبکه های ماهواره ای آن قدر در پول وتبلیغ و تجارت غرق شود که مسئله مهم که هدف جامعه اسلامی نیز هست را فراموش کند؟

بنده نمی توانم درک کنم که چرا جای خالی شبکه ای چون نسیم در صدا و سیمای جمهوری اسلامی حس شد اما هنوزم که هنوزست جای خالی شبکه ای اختصاصی برای مهدویت و جنگ نرم حس نشده است؟!  



:: موضوعات مرتبط: تازه ها , ,
:: برچسب‌ها: صدا و سیما ,
:: بازدید از این مطلب : 2169
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

 شهادت امام هادی(ع) ، مظلوم ترین امام روزگارمان را برتمام مسلمین جهان تسلیت عرض می گویم

به عشق نام امامی که در زمان حیات به خانه اش هجمه می بردند به بهانه مخفی نمودن سلاح!وحال به نام بزرگوارش به بهانه کینه از نوه اش مهدی فاطمه!

فراهم شدن آب براى نماز
مرحوم شيخ حُرّ عاملى رضوان اللّه عليه ، به نقل از كافور خادم حكايت كند:
در يكى از روزها حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام مرا مخاطب قرار داد و.....



:: موضوعات مرتبط: مناسبت ها , ائمه اطهر , ,
:: برچسب‌ها: امام هادی ,
:: بازدید از این مطلب : 1822
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 13 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

روز معلم برتمامی تلاشگران عرصه تعلیم و تعلم مبارک باد

نامه يك معلم شهيد!
در رابطه با جنگ تحميلى ايران و عراق ، يكى از طلاب اعزامى از حوزه علميه قم نقل كرد: روز 27/10/65 در خط مقدم جبهه شلمچه بودم ، درگيرى شديدى بين ما و دشمن وجود داشت ، در اين ميان ، يك آقائى نزد من آمد و گفت : آقا من يك نامه كوچكى مى خواهم خدمت امام خمينى (مدظله العالى ) بنويسم ، شما اين نامه را از طرف من به امام برسان ، گفتم : ...



:: موضوعات مرتبط: مناسبت ها , شهدا , ,
:: برچسب‌ها: معلم ,
:: بازدید از این مطلب : 1544
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 12 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

فرزندانم و آنچه زير آسمان كبود است , فداى حسين (ع ) باد.

وزى حـضـرت عـلـى (ع ) به برادر خود, عقيل , توصيه فرمودند: زنى براى من انتخاب كن كه از شجاع زادگان باشد, زيرا مى خواهم از وى فرزندى شجاع به دنيا بيايد.
عقيل , فاطمه كلابيه , دختر حزام بن خالد را انتخاب كرد و به حضرت عرض كرد: ايشان همان كسى است كه شما مى خواهيد.
فاطمه کلابیه از ابتدای ورود به خانه حضرت علی(ع) از حضرت خواست ایشان را فاطمه صدا نزند که موجب ناراحتی فرزندان بزرگوار .....



:: موضوعات مرتبط: مناسبت ها , مذهبی , ,
:: برچسب‌ها: حضرت عباس , ام البنین ,
:: بازدید از این مطلب : 1865
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 فروردين 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

 خداوند بزرگ در سوره “تین”(انجیر) به این میوه قسم خورده است و دانشمندان دین‌پژوه می‌گویند، احتمالاً علت آن است که انجیر، یکی از میوه‌های همه چیز تمام است و کلکسیونی از املاح و ویتامین‌ها دارد؛لذا مورد توجه خاص قرآن قرار گرفته است اما این سوگند، ویژگی ظریف دیگری هم در بر دارد که موجب مسلمان شدن یک تیم تحقیقاتی ژاپنی شده است.

داستان مسلمان شدن اين گروه ‍ژاپني، از جستجوى ماده «میثالویندز» که یک ماده پروتئینی است، آغاز شد. اين ماده در مخ انسان و حیوانات به میزان بسیار کمی ترشح می شود و این ترشحات پر از گوگرد است که به راحتی می توان با روی، آهن و فسفر مخلوط گردد.



:: موضوعات مرتبط: تازه ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 1698
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 23 فروردين 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

شهادت مدافع واجب فراموش شده"امر به معروف و نهی از منکر"به خانواده گرامی ایشان تبریک و تسلیت عرض می کنم.

(متن زیر گفت‌وگوی منتشر نشده با شهید امر به معروف می باشد)

شهید علی خلیلی گفت: من اسم این کار را امر به معروف نمی‌گذارم بلکه اسمش را دفاع از ناموس می‌گذارم، دفاع از ناموس مسلمان‌ها، بر هر مسلمانی واجب است.

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس، مشرق نوشت: "هیچ کس پشت آدم نیست! من به عشق لبخند حضرت آقا رفتم و این کار را کردم." این را جوانی 21 ساله، با دردی سرشار از بی مهری برخی مسئولین و جامعه از عمق قلبش میگفت. جوانی که طعم گس آهن آب دیده قمه را تا شاهرگ گردن و تارهای صوتی اش احساس کرده بود. همان جوانی که می‌گفت من اسم این کارم را دفاع از ناموس میگذارم!

علی خلیلی طلبه جوانی که برای دفاع از چند زن به کمکشان رفته بود و مضروب شده بود. همانی که 19بیمارستان او را برای درمان قبول نکردند و بعد از سکته مغزی و در کما رفتن خداوند به او جانی دوباره داد تا 2 سال دیگر چشم در چشم مردم شهر راه برود تا شاید کسی خجالت بکشد! اما....

ضاربان یا الان دیگر باید گفت قاتلانش آزاد اند و او بعد از 2سال گرفتاری به فیض شهادت نایل شد.

حدود یک سال پیش در مسجد جامع ازگل بعد از نماز ظهر و عصر؛ خبرنگار ما گفت و گوی و گپ و گفتی با علی خلیلی انجام داد که در ادامه سخنان این شهید بزرگوار را می خوانید؛

 

بسم الله الرحمن الرحیم

علی خلیلی هستم طلبه پایه چهار حوزه علمیه امام خمینی مشغول تحصیل هستم.

متولد سال هفتاد و یک

نیمه شعبان دو سال پیش بود به نظرم ساعت دوازده شب بود که قرار بود دو سه تا از بچه ها را به خانه هایشان برسانیم .خانه آنها خاک سفید بود و هیئت ما هم در نارمک بود. با موتور یکی از دوستان راهی خاک سفید شدیم بعد فلکه اول نه چهار راه سید الشهدا بود به نظرم، من شرح ماوقع یادم نیست. چیزی که دوستان تعریف کردند را خدمتتان تعریف می‌کنم. دیدیم که پنج الی شش نفر دارند دو تا خانوم را اذیت میکنند.

شرح ماجرا یادم نیست بچه ها می گویند که داشتند به زور سوار ماشین شان می کردند, که ما رسیدیم. بچه هایی که همراه من بودند کوچک بودند و آن موقع سوم راهنمایی بودند. آنها ایستادند و من از موتور پیاده شدم و رفتم به آنها تذکر دادم ولی گلاویز شدیم و آن دو سه نفر که همراه من بودند آنها هم کتک خوردند و در این حین یه چاقو نمیدونم از پشت بود یا از جلو! نثار ما شد.

من همان جا افتادم. چاقو تو ناحیه گردن و نزدیک شاهرگم خورد. من همان جاافتادم.

آنهایی که چاقو زده بودند همگی فرار کردند. یکی از این دانش آموزهایی که همراه من بود موتور سواری بلد بود و دنبال آنها رفت. شماره پلاک آنها را برداشت.

من حدود نیم ساعتی تو خیابان افتاده بودم. بعداز نیم ساعت دو نفر از بچه های شمال شهر داشتند رد می‌شدند از آنجا ما را دیدند و سوار کردند و به اورژانس فلکه سوم تهرانپارس بردند.

من حدود ساعت دوازده و نیم به آنجا رسیدم. دکترها به دوستان ما گفتند، اگر تا نیم ساعت دیگه او را به یک بیمارستان مجهز نرسانید "جان به جان آفرین تسلیم می‌کند".

من را ساعت پنج عمل کردند. یعنی از ساعت دوازده و نیم تا پنج دنبال بیمارستان مجهز بودیم. بیست و شش تا بیمارستان پیگیری کردند. ولی هیچ کدام از بیمارستان ها ما را قبول نکردند به خاطر اینکه حالم وخیم بود. آخر ساعت پنج صبح بود که موفق شدیم در بیمارستان عرفان عمل کنیم. آنجا بود که زنده ماندیم. بعداز عمل هم تو کما بودم و بعد از یک هفته به هوش آمدم و  به خاطر اینکه تمام خون بدنم خالی شده بود سکته مغزی کرده بودم.

وضعیت ضارب هم به خاطر اینکه شماره پلاک را برداشته بودند فردا ظهرش دستگیر شدند و به زندان رفتند. خیلی وقت گذشت تا ما رفتیم دادگاه؛حدود چهار پنج ماهی شد فکر می کنم. بعد از آن هم سردار نقدی تشریف اوردند و یک وکیل گرفتند و خود ایشان بعضی از کارهای مارا پیگیری کردند.

در ادامه به دادگاه رفتیم و حدود سه سالی برای ضارب بریدند. ولی برای بقیه دوستان ضارب شصت - هفتاد ضربه شلاق بریدند. الان همه آنها به قید وثیقه آزادند.

از مسئولین دکتر دستجردی تشریف اوردند و هزینه بیمارستان را حساب کردند. از جانبازی ما هم دو سال گذشته ولی هنوز خبری از جانبازی نیست.

اگر بخواهید حقیقت را برای تان بگویم من این کار را "امر به معروف" نمی‌گذارم بلکه اسمش را دفاع از ناموس می گذارم. دفاع از ناموس مسلمان ها هم برای هر مسلمانی واجب است. من امر به معروف نکردم, دفاع از ناموس مسلمان‌ها کردم.

در این حوادث و اتفاقات هیچکس پشت شما نخواهد ایستاد. هیچکس پشت آدم نیست فقط خدا هست که پشت شما می‌ایستد. من در آن لحظه هم که با آنها درگیر شدم به هیچکس امید نداشتم فقط به عشق لبخند حضرت آقا جلو رفتم.

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930104000239#sthash.Nd8oP5lD.dpuf

علی خلیلی طلبه جوانی که برای دفاع از چند زن به کمکشان رفته بود و مضروب شده بود. همانی که 19بیمارستان او را برای درمان قبول نکردند و بعد از سکته مغزی و در کما رفتن خداوند به او جانی دوباره داد تا 2 سال دیگر چشم در چشم مردم شهر راه برود تا شاید کسی خجالت بکشد! اما....

ضاربان یا الان دیگر باید گفت قاتلانش آزاد اند و او بعد از 2سال گرفتاری به فیض شهادت نایل شد.

حدود یک سال پیش در مسجد جامع ازگل بعد از نماز ظهر و عصر؛ خبرنگار ما گفت و گوی و گپ و گفتی با علی خلیلی انجام داد که در ادامه سخنان این شهید بزرگوار را می خوانید؛

 

بسم الله الرحمن الرحیم

علی خلیلی هستم طلبه پایه چهار حوزه علمیه امام خمینی مشغول تحصیل هستم.

متولد سال هفتاد و یک

نیمه شعبان دو سال پیش بود به نظرم ساعت دوازده شب بود که قرار بود دو سه تا از بچه ها را به خانه هایشان برسانیم .خانه آنها خاک سفید بود و هیئت ما هم در نارمک بود. با موتور یکی از دوستان راهی خاک سفید شدیم بعد فلکه اول نه چهار راه سید الشهدا بود به نظرم، من شرح ماوقع یادم نیست. چیزی که دوستان تعریف کردند را خدمتتان تعریف می‌کنم. دیدیم که پنج الی شش نفر دارند دو تا خانوم را اذیت میکنند.

شرح ماجرا یادم نیست بچه ها می گویند که داشتند به زور سوار ماشین شان می کردند, که ما رسیدیم. بچه هایی که همراه من بودند کوچک بودند و آن موقع سوم راهنمایی بودند. آنها ایستادند و من از موتور پیاده شدم و رفتم به آنها تذکر دادم ولی گلاویز شدیم و آن دو سه نفر که همراه من بودند آنها هم کتک خوردند و در این حین یه چاقو نمیدونم از پشت بود یا از جلو! نثار ما شد.

من همان جا افتادم. چاقو تو ناحیه گردن و نزدیک شاهرگم خورد. من همان جاافتادم.

آنهایی که چاقو زده بودند همگی فرار کردند. یکی از این دانش آموزهایی که همراه من بود موتور سواری بلد بود و دنبال آنها رفت. شماره پلاک آنها را برداشت.

من حدود نیم ساعتی تو خیابان افتاده بودم. بعداز نیم ساعت دو نفر از بچه های شمال شهر داشتند رد می‌شدند از آنجا ما را دیدند و سوار کردند و به اورژانس فلکه سوم تهرانپارس بردند.

من حدود ساعت دوازده و نیم به آنجا رسیدم. دکترها به دوستان ما گفتند، اگر تا نیم ساعت دیگه او را به یک بیمارستان مجهز نرسانید "جان به جان آفرین تسلیم می‌کند".

من را ساعت پنج عمل کردند. یعنی از ساعت دوازده و نیم تا پنج دنبال بیمارستان مجهز بودیم. بیست و شش تا بیمارستان پیگیری کردند. ولی هیچ کدام از بیمارستان ها ما را قبول نکردند به خاطر اینکه حالم وخیم بود. آخر ساعت پنج صبح بود که موفق شدیم در بیمارستان عرفان عمل کنیم. آنجا بود که زنده ماندیم. بعداز عمل هم تو کما بودم و بعد از یک هفته به هوش آمدم و  به خاطر اینکه تمام خون بدنم خالی شده بود سکته مغزی کرده بودم.

وضعیت ضارب هم به خاطر اینکه شماره پلاک را برداشته بودند فردا ظهرش دستگیر شدند و به زندان رفتند. خیلی وقت گذشت تا ما رفتیم دادگاه؛حدود چهار پنج ماهی شد فکر می کنم. بعد از آن هم سردار نقدی تشریف اوردند و یک وکیل گرفتند و خود ایشان بعضی از کارهای مارا پیگیری کردند.

در ادامه به دادگاه رفتیم و حدود سه سالی برای ضارب بریدند. ولی برای بقیه دوستان ضارب شصت - هفتاد ضربه شلاق بریدند. الان همه آنها به قید وثیقه آزادند.

از مسئولین دکتر دستجردی تشریف اوردند و هزینه بیمارستان را حساب کردند. از جانبازی ما هم دو سال گذشته ولی هنوز خبری از جانبازی نیست.

اگر بخواهید حقیقت را برای تان بگویم من این کار را "امر به معروف" نمی‌گذارم بلکه اسمش را دفاع از ناموس می گذارم. دفاع از ناموس مسلمان ها هم برای هر مسلمانی واجب است. من امر به معروف نکردم, دفاع از ناموس مسلمان‌ها کردم.

در این حوادث و اتفاقات هیچکس پشت شما نخواهد ایستاد. هیچکس پشت آدم نیست فقط خدا هست که پشت شما می‌ایستد. من در آن لحظه هم که با آنها درگیر شدم به هیچکس امید نداشتم فقط به عشق لبخند حضرت آقا جلو رفتم.

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930104000239#sthash.Nd8oP5lD.dpuf

علی خلیلی طلبه جوانی که برای دفاع از چند زن به کمکشان رفته بود و مضروب شده بود. همانی که 19بیمارستان او را برای درمان قبول نکردند و بعد از سکته مغزی و در کما رفتن خداوند به او جانی دوباره داد تا 2 سال دیگر چشم در چشم مردم شهر راه برود تا شاید کسی خجالت بکشد! اما....

ضاربان یا الان دیگر باید گفت قاتلانش آزاد اند و او بعد از 2سال گرفتاری به فیض شهادت نایل شد.

حدود یک سال پیش در مسجد جامع ازگل بعد از نماز ظهر و عصر؛ خبرنگار ما گفت و گوی و گپ و گفتی با علی خلیلی انجام داد که در ادامه سخنان این شهید بزرگوار را می خوانید؛

 

بسم الله الرحمن الرحیم

علی خلیلی هستم طلبه پایه چهار حوزه علمیه امام خمینی مشغول تحصیل هستم.

متولد سال هفتاد و یک

نیمه شعبان دو سال پیش بود به نظرم ساعت دوازده شب بود که قرار بود دو سه تا از بچه ها را به خانه هایشان برسانیم .خانه آنها خاک سفید بود و هیئت ما هم در نارمک بود. با موتور یکی از دوستان راهی خاک سفید شدیم بعد فلکه اول نه چهار راه سید الشهدا بود به نظرم، من شرح ماوقع یادم نیست. چیزی که دوستان تعریف کردند را خدمتتان تعریف می‌کنم. دیدیم که پنج الی شش نفر دارند دو تا خانوم را اذیت میکنند.

شرح ماجرا یادم نیست بچه ها می گویند که داشتند به زور سوار ماشین شان می کردند, که ما رسیدیم. بچه هایی که همراه من بودند کوچک بودند و آن موقع سوم راهنمایی بودند. آنها ایستادند و من از موتور پیاده شدم و رفتم به آنها تذکر دادم ولی گلاویز شدیم و آن دو سه نفر که همراه من بودند آنها هم کتک خوردند و در این حین یه چاقو نمیدونم از پشت بود یا از جلو! نثار ما شد.

من همان جا افتادم. چاقو تو ناحیه گردن و نزدیک شاهرگم خورد. من همان جاافتادم.

آنهایی که چاقو زده بودند همگی فرار کردند. یکی از این دانش آموزهایی که همراه من بود موتور سواری بلد بود و دنبال آنها رفت. شماره پلاک آنها را برداشت.

من حدود نیم ساعتی تو خیابان افتاده بودم. بعداز نیم ساعت دو نفر از بچه های شمال شهر داشتند رد می‌شدند از آنجا ما را دیدند و سوار کردند و به اورژانس فلکه سوم تهرانپارس بردند.

من حدود ساعت دوازده و نیم به آنجا رسیدم. دکترها به دوستان ما گفتند، اگر تا نیم ساعت دیگه او را به یک بیمارستان مجهز نرسانید "جان به جان آفرین تسلیم می‌کند".

من را ساعت پنج عمل کردند. یعنی از ساعت دوازده و نیم تا پنج دنبال بیمارستان مجهز بودیم. بیست و شش تا بیمارستان پیگیری کردند. ولی هیچ کدام از بیمارستان ها ما را قبول نکردند به خاطر اینکه حالم وخیم بود. آخر ساعت پنج صبح بود که موفق شدیم در بیمارستان عرفان عمل کنیم. آنجا بود که زنده ماندیم. بعداز عمل هم تو کما بودم و بعد از یک هفته به هوش آمدم و  به خاطر اینکه تمام خون بدنم خالی شده بود سکته مغزی کرده بودم.

وضعیت ضارب هم به خاطر اینکه شماره پلاک را برداشته بودند فردا ظهرش دستگیر شدند و به زندان رفتند. خیلی وقت گذشت تا ما رفتیم دادگاه؛حدود چهار پنج ماهی شد فکر می کنم. بعد از آن هم سردار نقدی تشریف اوردند و یک وکیل گرفتند و خود ایشان بعضی از کارهای مارا پیگیری کردند.

در ادامه به دادگاه رفتیم و حدود سه سالی برای ضارب بریدند. ولی برای بقیه دوستان ضارب شصت - هفتاد ضربه شلاق بریدند. الان همه آنها به قید وثیقه آزادند.

از مسئولین دکتر دستجردی تشریف اوردند و هزینه بیمارستان را حساب کردند. از جانبازی ما هم دو سال گذشته ولی هنوز خبری از جانبازی نیست.

اگر بخواهید حقیقت را برای تان بگویم من این کار را "امر به معروف" نمی‌گذارم بلکه اسمش را دفاع از ناموس می گذارم. دفاع از ناموس مسلمان ها هم برای هر مسلمانی واجب است. من امر به معروف نکردم, دفاع از ناموس مسلمان‌ها کردم.

در این حوادث و اتفاقات هیچکس پشت شما نخواهد ایستاد. هیچکس پشت آدم نیست فقط خدا هست که پشت شما می‌ایستد. من در آن لحظه هم که با آنها درگیر شدم به هیچکس امید نداشتم فقط به عشق لبخند حضرت آقا جلو رفتم.

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930104000239#sthash.Nd8oP5lD.dpuf


:: موضوعات مرتبط: شهدا , تازه ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 1886
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 فروردين 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

باعرض تبریک سال نو خدمت شما خوانندگان پایگاه ، امیدوارم سال خوبی را آغاز نمایید وامید ظهور منجی اش را در این سال در دلهایتان بپرورانید.ان شاء الله

سال93 حسن خوبی دارد زیرا با جمعه آغاز و با جمعه پایان می پذیرد و میلاد قائم آل محمد(ص) نیز در روز جمعه است.

سخنانی از امام صادق(ع) در مورد اهمیت مذهبی نوروز

امام صادق(ع) می فرمایند : نوروز همان روزی است که خداوند از بندگان خود میثاق گرفت تا خود را برای عبادت خداوند آماده کرنند یعنی روز پرستش و آزادی از شرک.

نوروز روزی است ......



:: موضوعات مرتبط: مناسبت ها , ائمه اطهر , تازه ها , ,
:: برچسب‌ها: امام صادق ,
:: بازدید از این مطلب : 1926
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 29 اسفند 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

سوال اول : فاطمه کیست؟

روایاتی اندک در وصف حضرت فاطمه الزهرا(س)

پيامبر اسلام مى فرمايد:
دخترم فاطمه ، بانوى بانوان اولين و آخرين هر دو جهان است .
فاطمه پاره وجود من است .
فاطمه نور ديدگان من است .
فاطمه ميوه دل من است .
فاطمه روح و جان من است .



:: موضوعات مرتبط: مناسبت ها , ائمه اطهر , مذهبی , ,
:: برچسب‌ها: فاطمه الزهرا(س) ,
:: بازدید از این مطلب : 1756
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 23 اسفند 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

نعلین‌ رهبر معظم [آیت‌الله] خامنه‌ای به سرهای حاکمان خلیج [فارس] شرف دارد

به نقل از مشرق، رهبر معظم انقلاب اسلامی  بر خلاف بسیاری از رهبران و روسای کشورهای جهان پوششی ساده و به دور از تجمل دارد. تصویر زیر مربوط به جلسه رهبر انقلاب با اعضای خبرگان رهبری است که مورد توجه خبرنگاران و شبکه های اجتماعی قرار گرفته است.



:: موضوعات مرتبط: بت شکن , ,
:: برچسب‌ها: آیت الله خامنه ای ,
:: بازدید از این مطلب : 2237
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 19 اسفند 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

میلاد حافظ واقعه بزرگ کربلا بر شما شیعیان زینبی مبارک باد....

کمی از زندگانی بهترین بانوان فرزند بهترین بانو ، زينب (س ).
حضرت زينب , دختر على بن ابيطالب (ع ) و فاطمه زهراى است .
او زنـدگـى شـيـريـنـش را در كـنـار پـدر و مـادر و جد بزرگوارش (نبى گرامى اسلام (ص و برادرانش (امام حسن و امام حسين (ع )) آغاز كرد.
زندگى پررنج و مشقت زينب (س ) پس از پنج سالگى ـ مقارن با رحلت پيامبر اكرم (ص ) ـ آغاز شد و در فاصله اى بسيار كوتاه , پس از مرگ پيامبر, وى شاهد مادرى بود كه در بين درب و ديوار فرياد مى زد: اى فضه , مرا درياب !.




:: موضوعات مرتبط: مناسبت ها , مذهبی , ,
:: برچسب‌ها: حضرت زینب ,
:: بازدید از این مطلب : 1772
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 اسفند 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

مناظره علمي بسيار عجيب امام جعفر صادق(ع)
مقاله ذيل قسمتي از كتاب-امام جعفر صادق (ع) مغز متفكر جهان شيعه- مي باشد.اين كتاب نوشته شده توسط مركز مطالعات اسلامي استراسبورگ است.بد نيست بدانيد25دانشمند در اين مجمع در مورد شيعه دوازده امامي تحقيق كرده اند. در بخشهايي از كتاب مطالبي از امام صادق (ع) ثبت گرديده كه اين دانشمندان معتقداند جواب ان متعلق به قرن بيستم مي باشد وخود متحيراند كه چگونه امام صادق(ع)درچهارده قرن قبل چنين اشارات علمي داشته اند.از شما تقاضا مي كنيم اين مطلب را با دقت مطالعه فرماييد.



:: موضوعات مرتبط: ائمه اطهر , مذهبی , ,
:: برچسب‌ها: امام صادق ,
:: بازدید از این مطلب : 1101
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 10 اسفند 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

با مروري اجمالي بر رواياتي كه از اهل بيت عصمت و طهارت در زمينه موضوع غيبت و انتظار رسيده است، به روشني مي توان دريافت كه همة آنها عاشقانه در انتظار ظهور امام مهدي( ع) بوده و در اين انتظار با تمام وجود مي سوخته اند.

در اين ميان حكايت ندبه ها و ناله هايي كه امام صادق( ع) در فراق ششمين فرزند از نسل خود داشته اند، از همه خواندني تر است.

 



:: موضوعات مرتبط: ائمه اطهر , مذهبی , ,
:: برچسب‌ها: امام صادق ,
:: بازدید از این مطلب : 1241
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 1 اسفند 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدرضا محمدزاده

((گمان نکنید آنانکه در راه خدا کشته شدند مرده اند بلکه زنده اند و نزد خود روزی می خورند))

براستی که می توان از مطلب زیر پی برد چطور شهدا زنده اند و حتی بعد از شهادت بر زندگی ما اثر می گذارند و شاهد وناظر عملکرد ما با امانتی هستند که خون ها پایش ریخته اند.
امضای سرخ بر پای کارنامه زهرا صالحی توسط پدر شهادتش
متن زیر از زبان خواهر زهراصالحی فرزند شهید معظم سید مجتبی صالحی



:: موضوعات مرتبط: شهدا , ,
:: برچسب‌ها: شهدا ,
:: بازدید از این مطلب : 1321
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 بهمن 1392 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد